عشق و محبت اساس حیات


سلام به همه دوستان عزیزم

امروز یک مقدار افسرده هستم و نمی خواهم در مورد ایتالیا یا ایتالیایی بنویسم و می خواهم از خودم بگم.

دیروز شعر میخوندم و به ابیاتی رسیدم که معنیشو نفهمیدم مثل :

و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی آید از سهراب

دیروز حافظ هم خوندم :
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد    دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد 

دوباره دیوان را باز کردم آمد :
سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت برخیز که ان خسرو شیرین آمد

من که گیج شدم
آخه ادبیاتم خیلی خوب نیست و شعر زیاد میخونم
راستی دفعه بعد در مورد صنعتی ترین شهر ایتالیا که خیلی دوسش دارم مینویسم
لطفا در قسمت نظرات نظر خودتون رو برای من بنویسید
ممنون میشم
قربان همتون ........... همتون رو دوست دارم





نظرات 4 + ارسال نظر
سالار دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:11 ق.ظ http://dake.blogsky.com

سلام. من به وبلاگ شما لینک دادم شما هم لینک لوگوی من رو از توی وبلاگ بردارین و توی لینک های خودتون بگذارید ممن

مسعود سنسی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:06 ق.ظ

سلام رفیق.شاید من زیاد نشناسمت ولی همون چند باری که باهات صحبت کردم اثری از افسردگی ندیدم. فقط میتونم بگم بی خیال

حسام دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:02 ب.ظ http://ww.forza-roma.persianblog.com

سلام فابیو جان. بابا دنیا دوروزه . سعی کن این دو روز رو هم خوش باشی. من با شما یه کار واجب دارم. اما نمیدونم کیا انلاین هستی.

از ما ما نم بپرس سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:46 ق.ظ http://www.mylies.persianblog.com

نوسته ها و شعر های جالبی بود به ما هم یه سری بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد